شعری برای تو .
باز با دل گرفته در هوای تو
شعر تازه ای سروده ام برای تو
روبروی اسمان نشسته ام تهیست
بی نوازش صدای اشنای تو
مثل لحظه ای که رفته ای وبعد از ان
مانده روی برف کوچه رد پای تو
من دلم هنوز بوی عشق می دهد
عطر ساده وصمیمی صدای تو
گر چه قلبم از هجوم غصه ها پر است
گر چه نیستند هیچ یک سزای تو
غصه های تو تمامشان از ان من
شعرهای من تمامشان برای تو